سریال True Detective، یکی از سریال های موفقی بود که سال گذشته فصل اول اون به اجرا در اومد و بازتاب خیلی زیادی داشت. و البته این بازتاب خیلی هم خوب بود :) فصل اول، از موسیقی تیتراژ اون، از بازیگرای کارکشته‎ای که داشت، از شروع داستان تا پایان داستان با اون دیالوگ های زیبایی که به زبون بازیگرای خوبش در می اومدن، همه چیز حداقل از نظر من واقعاً خیلی خوب بود. متیو مک کانهی و وودی هارلسون، این زوج بازیگر در این سریال واقعاً یه زوج به یادماندنی شدند و شخصاً انتظار داشتم که در فصل دوم هم این 2 رو ببینم. در ادامه، حرف هایی می زنم که ممکنه باعث لوث شدن داستان فصل دوم بشه. پیشنهاد می کنم قبل از خوندن ادامۀ این مطلب، فصل دوم این سریال رو دیده باشین. گرچه من این مطلب رو کمی با تأخیر دارم می نویسم. دلیلش اینه که اولاً فصل دومش رو کمی دیرتر دیدم، که دلیل این مسأله رو هم در ادامه میگم و دوماً این بلاگ رو به تازگی ایجاد کردم و از موضوعاتی که به نظرم می رسید باید به زبون بیارم، بحث در مورد فصل دوم همین سریال بود.

پوستر بی کیفیت True Detective فصل اول!

اما خب، روند سریال رو بلافاصله بعد از اتمام فصل اول متوجه شدم. داخل توییتر بود که از حساب کاربری رسمی این سریال، متوجه شدم که فصل دوم خط داستانی متفاوت و بازیگرای متفاوتی رو هم داره. خیلی دلسرد شده بودم و می گفتم، این سریال فقط با همون زوج بازیگر بود که شده بود سریال! خیلی های دیگه هم همینطور فکر می کردن و همچنان همینطور فکر می کنن. هیچ موقع یادم نمیره وقتی بازیگرای فصل دوم معرفی میشدن، چقدر داخل توییتر این بنده خداها مورد تمسخر دوستان توییتری واقع شدند! من خودم توییتری نیستم، ولی پیگیر توییت های توییتری ها هستم. (واژه آرایی با واژۀ توییت)

کم و بیش از سال گذشته، تا امسال شایعات به گوشم می رسید که این سریال قراره فصل دومش به چه صورتی باشه. من کلاً به دنیای سینما و تلویزیون علاقۀ زیادی دارم و سعی می کنم تا اونجایی که برام امکان پذیر هست و وقت دارم، اخبار مربوط به این 2 حوزه رو هم دنبال کنم.

اول از همه، گفتن که با Colin Farrell صحبت شده. بعد کم کم صحبت از Vince Vaughn شد و در آخر هم حرف از Rachel McAdams شد. با توجه به سابقۀ بازیگری این 2 دوست عزیزمون، من خیلی رغبتی نسبت به دیدن فصل دوم نداشتم. من یه عادتی دارم، و اونم اینه که سریال هایی که دوست دارم رو بلافاصله تا قسمت اول از فصلشون برسه، می شینم می بینم! ولی خب، برای این سریال این کارو نکردم. گذاشتم کل فصل تموم بشه، یه 2 هفته ای هم از تموم شدن سریال گذشت و بعد نشستم کل سریال رو یه جا دیدم! به نظرم تجربۀ جالبی بود. باعث شد که یکی دو روز کاملاً توی فضای همون فیلم باشم. نه جای دیگه ای. دو روزه تمومش کردم.

بازیگران و در واقع ستارگان فصل دوم سریال True Detective

واقعیت اینه که بعد از دیدن سریال، اصلاً انتظار چنین بازی خوبی از این بازیگرا نداشتم! هم کالین فارل واقعاً عالی بازی کرد، هم ریچل مک آدامز و هم وینس وان. قسمت سوم یا چهارم بود که بر خلاف انتظاراتم به معنای واقعی کلمه به بازی خوب این 3-4 بازیگر پی بردم و خب همون موقع هم بود که مجدداً به خودم یادآوری کردم که نباید در مورد چیزی توی زندگیم پیش داوری کنم.

البته برای پیش داوری کردنم دلیل داشتم هر چند نادرست بود! کافیه برید فیلم های تینیجری The Hot Chick و Mean Girls و ... مک آدامز رو ببینید، متوجه میشید که چقدر متفاوت بازی کرده اینجا.

به نظرم فصل دوم هم از فصل اول چیزی کم نداشت. گرچه من با داستان اون خیلی مشکل داشتم! که البته داستان یه فیلم یا سریال هم، اصل قضیه س! اگه با داستان یه فیلم مشکل داشته باشی، میشه گفت یه جورایی با کل قضیه مشکل داری! نظر من اینه که پایان تلخ کلیشه ای این سریال به نوعی از نقاط ضعف این داستان بود. (من اواسط قسمت آخر این فصل کاملاً آخر داستان رو پیش بینی می کردم و پیش بینیم هم کاملاً درست بود!) گرچه خیلی ها هم اتفاقاً بر این باورند که پایان تلخ این داستان، از نقاط قوت این فصل بوده که در فصل اول چنین چیزی وجود نداشت.

آخر این سریال، رسالت دوست عزیزمون جورج آر آر مارتین به خوبی ابلاغ شده: All men must die! یعنی دقت کرده باشید، تمامی نقش های اصلی مرد تا پایان سریال به درجۀ والای شهادت نائل میشن و تنها کسانی که باقی میمونن، خانم ها هستن. این توطئه نیست به نظر شما؟! خنده

اما موسیقی تیتراژ فوق العاده ای که این فصل داشت، هنوزم که هنوزه توی ذهنمه. فوق العاده بود، مثل موسیقی تیتراژ فصل اول! :)

در فصل دوم هم میشد تمامی نکات زیبایی که به ظریفی تمام، در فصل اول گنجانده شده بود رو پیدا کرد. از شکل و نوع فیلمبرداری گرفته تا دیالوگ هایی که بین بازیگرا رد و بدل میشد. گرچه من خیلی از داستان این فصل رضایتی نداشتم، اون هم صرفاً به دلیل تلخی زیاد از حد داستان! فصل اول قابل قبول تر بود. حداقل 2 بازیگر اصلی که طی فصل بهشون دل بسته بودم رو می تونستم آخر سریال هم ببینم. ولی در فصل دوم این دو کارآگاه واقعی، سرانجام خوبی نداشتند. حداقل یکی از اونا که واقعاً سرانجام خوبی نداشت! انتظار چنین مرگی رو برای ریموند (کالین فارل) نداشتم، گرچه در سومین قسمت، زمانی که ریموند به واسطۀ شاتگان پلاستیکیه (!) نقش بر زمین میشه، پدرش رو می بینه که بهش یه چیزایی رو میگه:

به هنگام دویدن میان درختان، تو ریزه میزه ای؛ درختان همچون غول هایی تشریف دارند؛ مردانی تو را تعقیب گویند؛ سپس تو از درختان برون آیی؛ اما چندان سریع نیستی؛ اوه پسرم! اونا می کشنت! خنده

I see you...

Running through the trees...

Your small...

The tree are like giants.

Men are chasing you.

You step out the trees...

You aint that fast...

Oh son... They kill you! They shoot you to pieces!

Oh son... They kill you!

دقیقاً اتفاقی که در قسمت آخر برای ریموند می افته رو می بینیم که یه بار پدرش پیش بینی می کنه و در قسمت سوم بهش میگه. پس همچنان اون نکات ظریفی که در فصل اول دیدیم رو اینجا هم میتونیم ببینیم. و البته خیلی هم این قضایای آخر سریال دور از انتظار نبوده :)

از همه بدتر، نحوۀ مرگ فرانک (وینس وان) بود. واقعاً عذاب آور بود که ببینی چقدر راحت این بنده خدا از دست رفت! یعنی حتی فکرش رو هم نمی کردم این شکلی فرانک بمیره! وسط بیابون! و اونم به اون شکل. گفتم که... با روند داستان مشکل داشتم. اگه داستان منطقی تر می بود، نباید چنین مرگی برای ریموند یا حداقل فرانک رقم زده میشد.

به هر حال، این فصل هم به اتمام رسید و من با تمام ایرادات کوچکی که از این سریال می تونستم بگیرم، ازش واقعاً لذت بردم. شما چطور؟